هاله عسگری نیا؛ سعیده بابایی؛ مسلم صلحی راد؛ محمد نمازی؛ سیدحسن حسینی
دوره 7، شماره 13 ، مرداد 1396، ، صفحه 45-71
چکیده
آیا می توان تمایزی میان امور طبیعی و مصنوعات قائل شد؟ و یا فارغ از دوگانة مصنوع طبیعی باید به جهان هستی نگریست؟ پاسخ به این سؤالات، جایگاه فلیسوف تکنولوژی رادر مواجهه با مصنوع تکنیکی مشخص می کند و مسائل چال شبرانگیزی را با خود به همراهمی آورد. در این مقاله تلاش م یشود تا به این سؤال ها از منظرهای مختلف پاسخ دادهشود.ابتدا، دیدگاه فلاسفة ...
بیشتر
آیا می توان تمایزی میان امور طبیعی و مصنوعات قائل شد؟ و یا فارغ از دوگانة مصنوع طبیعی باید به جهان هستی نگریست؟ پاسخ به این سؤالات، جایگاه فلیسوف تکنولوژی رادر مواجهه با مصنوع تکنیکی مشخص می کند و مسائل چال شبرانگیزی را با خود به همراهمی آورد. در این مقاله تلاش م یشود تا به این سؤال ها از منظرهای مختلف پاسخ دادهشود.ابتدا، دیدگاه فلاسفة معاصر در رابطه با تمایز میان امر مصنوع و طبیعی ارائهمی شودکه تا حدی به نظر می آید مرز میان این دوجهان از نظر این فلاسفه لغزان است واین » نمی توان با قطعیت امور را در ذیل این دو دسته قرار داد؛ اکثر این فلاسفه در ذیلقرار م یگیرند. در بخش دوم این مقاله، با بررسی امر طبیعی و مصنوع در سنت « همانیحکمت اسلامی تا حدی سعی در ترسیم مرزی قطعی میان این دو جهان داریم. در اینجهت تمایز میان امور طبیعی و مصنوعات استفاده م یشود « صورت نوعیه » سنت از مفهومهستند. در پایان نیز به نقد « دوگانه انگاری » و م یتوان گفت فلاسفة اسلامی قائل به تمایز وبرخی دیدگاه های مذکور خواهیم پرداخت